عبودیت
الهی... ای کار براور ناتوانان...و ای سنگر حوادث هولناک..اینک من تنها مانده ام . و بار گناهان...و یار ویاوری با من نیست..و طاقت خشم ترا ندارم...و پشتیبانی مرا نیست...و در معرض خوف لقای تو مانده ام..و هراسم را ارام بخشی نیست...اگر مرا تنها واگذاری..کیست که مرا یاری کند؟؟
الهی..گریز گاه وپناهگاه همه تویی... پس بر محمد و ال او درود فرست...و مرا پناه ده که به سوی تو گریخته ام..و نیاز من براور که از تو خواستارم.
از مشرق کوه نور، مردی که سرشار از نور است، پایین می آید؛ مرد عقیده و ایمان، با ره توشه ای از «اقرأ باسم ربک الذی خلق».
زمان را نگاه کن؛ به چشم روشنی زمین آمده است. یک خط نور، از غار شروع می شود تا پایین. کسی می آید که اگرچه تنها ولی همه بهار، یک جا با اوهمراه است. نگاه سبز وحی، به اوست و استقبال پر از شعر و شعور جهان نبوت، پیش روی او:ای شاه سوار ملک هستی سلطان خرد به چیره دستی
ای ختم پیمبران مرسل حلوای پسین و ملح اول
سر خیل تویی و جمله خیلند مقصود تویی همه طفیلند»
«کشتگان خنجر تسلیم را هر زمان از غیب جانی دیگر است
عقل کی داند که این رمز از کجاست؟ کین جماعت را زبانی دیگر است»
عود می سوزد در این باغ کبود.
باغ می سوزد در داغ آخرین صبوری. صبوری پیراهن را می درد در مرثیه رضا.
خداوندا وقتی با تو مناجات
می کنم
تمام ترس هایم محو می شوند
تمام دردهایم از بین می روند
تمام وجودم از عشق سرشار
می شود
سپاس ای خالق یکتا
وقتی دلت ترک بر می دارد
.... فقط و فقط یک بند زن می تواند درستش کند
حتی از اولش هم بهتر
اصلا میگذارد تا بقیه دلت را بترکانند ...تا خودش با دست خودش بندش بزند
جوری که کیف کنی بهش نگاه کنی !!
باور نداری ؟
منتظر شکستن دلت از بقیه و بند زدن خدا باشد
انگار به خودش بندت میزنه ..........
Design By : Pichak |